سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کاش دلتنگی را نام کوچکی بود تا به جان می خواندمش.................
مهم نیست - رایحه خوش
 RSS 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت وبلاگ
کل بازدید : 97207
بازدید امروز : 41
........... درباره خودم ...........
مهم نیست - رایحه خوش
........... لوگوی خودم ...........
مهم نیست - رایحه خوش
..........حضور و غیاب ..........
یــــاهـو
.......جستجوی در وبلاگ .......

........... دوستان من ...........
پژواک دل
ناقوس مستان
عاشق بی معشوق
اشک غم
دوستان
تنهای تنها

............. اشتراک.............
 
............آوای آشنا............

............. بایگانی.............
زمستان 1385
پاییز 1385
تابستان 1385

 
  • عشق هرگز نمی میرد

  • نویسنده : مهم نیست:: 85/8/14:: 11:50 عصر

    از من سوال کردی آیا عشق فراموش شدنی است؟ آیا محبت از یاد خواهد رفت؟ و یا کمتر خواهد شد؟

     میدونم که یه کم میترسی هرگز هرگز مهربانم ما عشقمان را از دست نخواهیم داد تا خودمان نخواهیم

    آری هر وقت فکر ما و جسم ما احساس کرد برای عاشقی دیگر مجالی نمیخواهد آن روز عشق خواهد مرد شاید هم نیمه جانی از آن باقی بماند

    اما این را به خوبی میدانم که عشق جنون آمیز شاید جای خود را به مهر و محبت وافر بدهد اما بدون جایگزین شدن نخواهد مرد.

    صبح به من گفتی : حتی اگر روزی این عشق کمتر شود به خاطر این روزهای خوشی که با هم داشیم (در این ایام) برایم قابل تحمل است و تحمل خواهم کرد، بسیار از تو خوشنود شدم.

    ولی گلکم از خدایم میخواهم
    که به ما نیروئی بدهد عظیم ‍،که در ته همه مشکلات تپش ضربان عشق را بشنویم و اگر داشت از کار می افتاد به او شکی بدهیم
    یا از کمکهای اولیه کمکی بگیریم و نفسی مصنوعی به او بدهیم و او را دوباره به زندگیمان برگردانیم

    مهربان شیرینم میخواستم از تو خواهش کنم اگر کاری میکنم که از عشق تو میکاهد به خاطر عشقمان به من بگوئی تا سوهانی بر روح عشقمان نکشم و من نیز برای تو چنین خواهم بود.

    اگر این آیه که میگوید مومنان آینه همند را خوانده ای باید بگویم تو آئینه ای بسیار صاف و صیقلی هستی میتوانم خود را در تو ببینم اگر ببینم ذره ای از مهر تو کم شود خواهم فهمید که انعکاس عملی است نادرست از جانب من ، پس در رفع آن خواهم کوشید و از تو نیز چنین میخواهم.

    عزیز جان مهربانم اشتباهات کوچک وقتی جمع میشوند و بازگو نمیشوند گاهی به دردی جانکاه تبدیل میشوند که به راحتی از آن نمیتوان گذشت بیا با هم کوچکترین حرفمان را هم بازگو کنیم.

    بیا ای تکیه گاه روزهای سخت
    با من سخنان خوبت را بگو و مرا عاشق تر کن همانگونه که تا کنون بر عشقم افزوده ای باشد که از تو به خاطر تمام خوبی هایت اگر اندکی بی مهری دیدم بر تمام محبتت ببخشایم و صد البته که به خود نیز چنین خواهم آموخت که برای تو بهترین سخنانم را بگویم تا اگر روزی روزگاری ناراحتت کردم به خاطر تمام عشقم مرا ببخشائی.

    دوستت دارم و این را تو بهتر میدانی و میخواهم همیشه دوستت بدارم    و از تو نیز چنین میخواهم خدایا به ما در این راه سخت کمک کن ما جز تو هیچ تکیه گاه مطمئنی نداریم.


    نظرات شما ()

  • خیلی دلم تنگه

  • نویسنده : مهم نیست:: 85/8/8:: 1:32 عصر
     

    روزی تو می آیی ...

    آن روز قشنگترین بهار عمرم از راه می رسد ...

    تمام گل
    های شقایق را سنگفرش راهت می کنم .


    گل همیشه بهارم ، میدانم تقدیر بین من و تو

     دیواری کشیده


    که پشت این دیوار صدای فریادم

     تنها به گوش تو می رسد و خدا ...


    عزیز من اگر یاد تو نبود سردی و تلخی قفس

     مرا به ویرانی می کشید ...


    من بر روی برگ گل های مریم و شقایق تا همیشه

    می نویسم از تو ... برای


    تو ... و به یاد تو ...

    می نویسم که : تا ابد می سوزم در حسرتت ...

     اشک می ریزم از دوریت ...


    و عاشقانه می پرستمت تا لحظه ی مرگ .


    روزی که تو می آیی ، در نگاهت زندگی را معنا

     می کنم ... در دستان گرم و
    مهربانت یکی شدن را تجربه می کنم ...

    همه ی آرزویم این است که مرگم


    فرا رسد و فرو ریزد این دیوار فاصله را تا

     من همیشه با تو باشم . میدانم که


    آن زمان در آسمانی پرواز می کنم که هیچ قانون

     و عقیده ای نمی تواند تو را


    از من جدا کند

     

    مرا گر ۱۰۰ بار از خود برانی

    دوستت دارم

    به زندان خیانت هم کشانی

    دوستت دارم

    چه سود از مهر ورزیدن  ؟

    چه حاصل از وفا کردن ؟

    مرا لایق بدانی یا ندانی

    دو ســــــــــــــــــــتت دارم


     

    با تو گفتم که چرا  محو تماشای منی 

     انقدر مات که یک دم مژه بر هم نزنی

      مژه بر هم نزنم  تا که زدستم نرود 

     ناز چشم تو

    به قدر مژه بر هم زدنی

    دلم تنگ شده جونم می خوام ببینمت نمی تونم


    نظرات شما ()

  • کجاست لحظه دیدار؟

  • نویسنده : مهم نیست:: 85/8/6:: 11:41 عصر

    میان بغض ، سکوتی زجنس فریاد است

    بیا، که دیده تو را، آرزوی دیدار است

    تو از قبیله نوری ، من از تبار صبوری

    تو از سلاله عشقی،من از دیار نیاز

    من از نگاه مانده به در خسته ام ، عزیز رویایی

    تویی نشسته به آدینه ام ، بگو که می آیی

    اگر نگاه منتظرم را ،گواه می خواهی

    اگر شکسته دلی را بهانه می دانی

    اگر سکوت غریبانه ، آیت عشق است

    اگر که صبر،صبر،صبر، بهای دیار است

    به جان غنچه نرگس ، تو را خریدارم

    نشانده مهر تو بر دل، به شوق دیدارم


    من عاشقانه تو را ، در نماز می خوانم

    شکوه نام تو را خوانده ، باز می خوانم

    هزار پنجره از این نگاه، لبریز است

    بگو،بگو که وقت طلوع ستاره نزدیک است

    نشانده مهر تو بر دل،خروش نام تو بر لب

    نفس،زیاد تو،بوی تو را گرفته ست این جا

    بیا،که عشق تو در سینه می کند غوغا

    نبوده تو غایب ، طلوع فردایی

    تو حاضری و ظهورت ، حضور زیبایی

    امید دیده روشن ، زدیده پنهانی


    مرا به میهمانی چشمان خود،نمی خوانی؟


    نظرات شما ()

  • دل نوشته ها

  • نویسنده : مهم نیست:: 85/7/30:: 12:32 عصر

    نمی دانم،فریادم بی صداست،یا کلامم نارساست.

    و یا شاید تو دیگر نمی خواهی بشنوی که چه می گویم.

    اصلا چه فرقی هم می کند،وقتی پاسخی نیست.

    من تقلا می کنم و تو سکوت؛هرگز مجازاتی عذاب آورتر از این نکشیده ام.

    سکوتت پرمعناست و نیاز من بی معنا.

    اصلا مگر من هم اهمیتی دارم؟نه، مهم فقط تویی. 

    اگر آسودگیت در عذاب من است،حرفی نیست.

    عشق یعنی معشوق؛عاشق بازیچه ای بیش نیست.

    اما تا کسی عاشق نشود،لذت همین بازیچه شدن را نخواهد فهمید.

    اگر واقعا آنقدر بد بودم که حتی برای لحظه ای هم قابل تحمل نیستم،دیگر از تو نمی خواهم که بیایی.

    دیگر اصرار نمی کنم که با من حرف بزنی.مهم این است که تو راحت باشی.

    اگر با نبودم در لحظه هایت خوشحالتری،شادم ازاینکه می توانم نباشم تا خوشحال باشی.

    تمام تلاشم را می کنم تا بتوانم تحمل کنم.

    مجبورم با حسرت خو بگیرم.

    اندوه را نزدیکتر و عمیق تر از همیشه لمس کنم.

    تمام اینها را با جان و دل می خرم.

    اما بدان که تا آخر عمر تو تنها باور قلب من خواهی بود.

    اما گر از این بابت هم ناراحتی،واقعا شرمنده ام.

    چون این دیگر دست من نیست.

    نمی توانم عاشقت نباشم.

    شاد باشی مهربان.


    نظرات شما ()

  • بی نهایت

  • نویسنده : مهم نیست:: 85/7/28:: 12:27 صبح

     

    تکیه بر دوست مکن محرم اسرار کسی نیست ما تجربه کردیم کسی یار کسی نیست

    خود را نگران آن چه می دانی یا نمی دانی نکن .

    نه به گذشته بیندیش و نه به آینده فقط بگذار دستان خدا هر روز شگفتی های اکنون را برای تو بیاورند

    اگه نیوتن قبل از مرگش صورت ماه تو رو می دید، معنای حقیقی جاذبه رو می فهمید.

    ---------<------<@
    --------<------<@
    ---------<------<@
    این گل های رز مثل تو هستند با این تفاوت که میلیون ها از اونها وجود داره ولی تنها یکی از تو! گل باشی اما عمرت مثل گل نباشه.

    **************************

    مهم نیست دریا باشی یا قطره ،مهم این است :
    آنقدر زلال باشی که آسمان در تو منعکس شود


    هر چه بیشتر اوج بگیری از نظر مردمی که پرواز را نمی فهمند کوچکتر به نظر می رسی

    دنبال کسی نگرد که بتونی باهاش زندگی کنی!
    دنبال کسی بگرد که بدون اون نتونی زندگی کنی.

    بهتر است غرورتان را به خاطر کسی که دوستش دارید از دست بدهید تا اینکه او را به خاطر غرورتان از دست بدهید

    لحظه ها را گذراندیم تا به خوشبختی برسیم؛
    غافل از اینکه لحظه ها همان خوشبختی بودند.

    دوست داشتن کسانی که دوستمان دارند کار بزرگی نیست؛
    مهم آن است آن هایی را که ما را دوست ندارند، دوست بداریم.

    هیچ وقت دل به کسی نبند…چون این دنیا اینقدر کوچیکه که توش دو تا دل کنار هم جا نمی شن…!!ولی اگه دل بستی,هیچ وقت ازش جدا نشو …!چون این دنیا اینقدر بزرگه که دیگه پیداش نمی کنی…!!!!

    فرقی نمی کند گودال آب کوچکی باشی یا دریای بیکران…
    زلال که باشی، آسمان در توست….!!!

    به دنبال کسی باش که تو را به خاطر زیبایی های وجودت زیبا خطاب کند نه به خاطر جذابیتهای ظاهریت

    ************************

    زندگی گل زردی است بنام غم
    زندگی مروارید غلتانی است بنام اشک
    زندگی فریاد بلندی است بنام آه
    جوونی رو به قیمت جون گرفتی زندگی

    ***************************

    خداوند به ما دو دست داده است، یکی برای گرفتن و دیگری برای دادن
    ،ما مخزن هایی نیستیم که برای ذخیره چیزها ساخته باشند
    .ما کانال هایی هستیم برای تقسیم چیزها

    هر شب نگرانی هایم را به خدا وا می گذارم
    .او به هر حال تمام شب بیدار است

    دنیا پر از آدم‌های مصمم است؛ عده‌ای تصمیم می‌گیرند کار کنند و عده‌ای هم تصمیم می‌گیرند بگذارند آنها کار کنند.

    بچه ها چه شوخی شوخی قورباغه های مرداب را سنگ میزنند و قورباغه ها چه جدی جدی میمیرند

    عشق همچون جوی آبی میماند که بدون صدا ولی تلاطم زیادی دارد
    عشق همچون برکه آبی میماند ساکن ولی با قدرت.
    عشق همچون کوهی بلند و بزرگ است ولی صبور.

    ************************

    زندگی مسابقه نیست
    زندگی یک سفر است
    و در آن مسافری باش
    که در هر گامش
    ترنم خوش لحظه ها جاری است


    نظرات شما ()

  • زندگی یعنی این

  • نویسنده : مهم نیست:: 85/7/26:: 11:24 عصر

    زندگی زیبا نیست

    یا اگر هست برای من نیست

    زندگی هر چیزی

                    مثل گیلاس و گل بنفشه است

    همه گویند سبز است

    پس چرا تیرگی اش سهم من است

     

    زندگی زیبا نیست

    هر چه دارد کلک و نیرنگ است

    دزد و بیچاره و قصاب که هست

    دختر فاحشه و مردم و یک شهر گناه

    زندگی

         رسم بی معنی ما انسان هاست

    با خودم فکر کنان می گویم

    معنی زندگی یعنی این ها ؟

                         یعنی از عشق به هم خوردن و بیچاره شدن

    یعنی از واهمه لبریز شدن

     

    زندگی یعنی سرد

    ساکت و تشنه و درد

    همه با هم

            ولی از پشت فقط فکر جفا

     

    خوب رویی داشتم

    ناز او می دادم

    و به او می گفتم

    خوب من زندگی ام هستی تو

                               زندگی بود و به کام ما نساخت

    رفت و زشتی به پر و بال ستم دیده ما پرتاب کرد

    آه افسوس این شد

    با تمام این ها

    خوب من زیبای من

    زندگی ام زیباست

    چاره ای نیست انگار

    زندگی باید کرد

                 زندگی باید کرد


    نظرات شما ()

  • امو ختم که..

  • نویسنده : مهم نیست:: 85/7/23:: 9:44 عصر

    آموخته ام ... که بهترین کلاس درس دنیا، کلاسی است که زیر پای پیرترین فرد دنیاست


    آموخته ام ... که وقتی عاشقید، عشق شما در ظاهر نیز نمایان می شود


    آموخته ام ... که تنها کسی که مرا در زندگی شاد می کند کسی است که به من می گوید: تو مرا شاد کردی


    آموخته ام ... که داشتن کودکی که در آغوش شما به خواب رفته، زیباترین حسی است که در دنیا وجود دارد


    آموخته ام ... که مهربان بودن، بسیار مهم تر از درست بودن است
    آموخته ام ... که هرگز نباید به هدیه ای از طرف کودکی، نه گفت


    آموخته ام ... که همیشه برای کسی که به هیچ عنوان قادر به کمک کردنش نیستم دعا کنم
    آموخته ام ... که مهم نیست که زندگی تا چه حد از شما جدی بودن را انتظار دارد، همه ما احتیاج به دوستی داریم که لحظه ای با وی به دور از جدی بودن باشیم


    آموخته ام ... که گاهی تمام چیزهایی که یک نفر می خواهد، فقط دستی است برای گرفتن دست او، و قلبی است برای فهمیدن وی


    آموخته ام ... که راه رفتن کنار پدرم در یک شب تابستانی در کودکی، شگفت انگیزترین چیز در بزرگسالی است


    آموخته ام ... که زندگی مثل یک دستمال لوله ای است، هر چه به انتهایش نزدیکتر می شویم سریعتر حرکت می کند


    آموخته ام ... که پول شخصیت نمی خرد
    آموخته ام ... که تنها اتفاقات کوچک روزانه است که زندگی را تماشایی می کند
    آموخته ام ... که خداوند همه چیز را در یک روز نیافرید. پس چه چیز باعث شد که من بیندیشم می توانم همه چیز را در یک روز به دست بیاورم


    آموخته ام ... که چشم پوشی از حقایق، آنها را تغییر نمی دهد
    آموخته ام ... که این عشق است که زخمها را شفا می دهد نه زمان


    آموخته ام ... که وقتی با کسی روبرو می شویم انتظار لبخندی جدی از سوی ما را دارد
    آموخته ام ... که هیچ کس در نظر ما کامل نیست تا زمانی که عاشق بشویم


    آموخته ام ... که زندگی دشوار است، اما من از او سخت ترم
    آموخته ام ... که فرصتها هیچ گاه از بین نمی روند، بلکه شخص دیگری فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد


    آموخته ام ... که آرزویم این است که قبل از مرگ مادرم یکبار به او بیشتر بگویم دوستش دارم
    آموخته ام ... که لبخند ارزانترین راهی است که می شود با آن، نگاه را وسعت داد


    آموخته ام ... که نمی توانم احساسم را انتخاب کنم، اما می توانم نحوه برخورد با آنرا انتخاب کنم


    آموخته ام ... که همه می خواهند روی قله کوه زندگی کنند، اما تمام شادی ها و پیشرفتها وقتی رخ می دهد که در حال بالا رفتن از کوه هستید


    آموخته ام ... که بهترین موقعیت برای نصیحت در دو زمان است: وقتی که از شما خواسته می شود، و زمانی که درس زندگی دادن فرا می رسد


    آموخته ام ... که کوتاهترین زمانی که من مجبور به کار هستم، بیشترین کارها و وظایف را باید انجام دهم



    نظرات شما ()

  • بگذر از نی حکایت می کنم

  • نویسنده : مهم نیست:: 85/7/18:: 12:19 عصر

    گفتی:
    بگذر از نی
    من حکایت میکنم
    و ز جداییها شکایت میکنم
    نی کجای این نکته ها آموخته
    نی کجا داند نیستان سوخته
    بشنو از من بهترین راوی منم
    راست خواهی هم نی و هم نی زنم
    نشنو از نی ...نی نوای بی نواست
    بشنو از دل دل حریم کبریاست
    نی بسوزد خاک و خاکستر شود
    دل بسوزد خانه داور شود
    گفتم:
    گر بگویی دل چرا سوزد خطاست
    دل که میگویی حریم کبریاست
    کبریا را سوز از سوز دل است
    غیراز این من هرچه گویم باطل است
    نی کجا داند حدیث این فراق
    یا کجا خواند چه ها کرد این فراق
    از کجا شد سرنوشتم اینچنین
    یا چرا آمد بلایی بر زمین
    گویمت ای دل بسوز از بهر هیچ
    کاین جهان باشد حبابی روی هیچ
    دل بسوز، از درد و اندوه فراق
    "من چه گویم شرح درد اشتیاق"
    گویمت هردم که میبینم تو را
    دل بسوزد زین فراق تو مرا
    نی زن و نی هر دو را خواهم به دل
    تا بگوید حرف با آهنگ دل
    فاش گویم تا ابد شب تا سحر
    کز سحر آمد پدیدم چشم تر
    بودنش گنجی که آغوشم گشود
    رفتنش رنجی که آرامم ربود
    نی زن من تا ابد در نی بدم
    نی نوازد شرح درد ای عدم


    نظرات شما ()

  • عشق, ترجمه زخم است؛

  • نویسنده : مهم نیست:: 85/7/16:: 12:3 صبح

    هرجا از عاشقی بپرسید : "عشق چیست؟",
    تنها به زخمهای خود اشاره میکند !!
    :"عشق ترجمه زخم است؛
    عشق, حاشیه انسان بر کتاب آفرینش است؛
    عشق, خلاصه جهان است؛
    عشق, چکیده ذرات و شیره کائنات است؛
    عشق, پاسخ مبهم انسان به ابدیت است؛
    عشق, جوابیه خدا به شیطان است؛
    عشق, انفارکتوس تدریجی محبت است؛
    عشق, سرطان دوست داشتن است؛
    عشق, خرید و فروش پایاپای عاشق و معشوقست؛
    عشق, پیغامیست که پرستوها به سرزمینهای دیگر میبرند؛
    عشق, لک لکیست که روی درخت خاطرات ما لانه دارد؛
    عشق, پنجره ایست که ما از آن ازدحام جهان را تفسیر می کنیم؛
    عشق, چهارده سالگی تحیر ماست؛
    عشق, اولین آهیست که در آینه کشیده ایم؛
    عشق, همان حالتیست که مارا به موزه میبرد؛
    عشق, همان فعل و انفعالیست که در برابر گل سرخ به ما دست میدهد؛
    عشق, همه آغوشهائیست که انسانها بر یکدیگر گشوده اند؛
    عشق, حاصلضرب همه تندیسهای الهی در نگاه ماست؛
    عشق, دل ماست تقسیم بر همه زیبائیها؛
    عشق, محلیست که دوست داریم از آن عبور کنیم؛
    عشق, دوچرخه ایست که باآن از جاده های کوهستانی ییلاق گذشتیم؛ 
    عشق, اولین کت وشلوارما در شب خودآگاهیست؛
    عشق, اولین حقوق ما ازباجه معرفت است؛
    عشق, عقد دائمی ما با غربت است؛
    عشق, شب نامزدی ما با جدائیست؛
    عشق, کارت تبریکیست که برای معلم سال اول خودمان می فرستیم؛
    عشق, حمله مغول به رویاهای ماست؛
    عشق, لحظات شکوهمندیست که یک کودک بر تلفظ "بابا" پیروز میشود؛
    عشق, لحظه عظیمیست که در آن,زنت برای معالجه قلبت,بیخبراز تو طلاهایش را میفروشد؛ 
    عشق, سر "تنها یی" آدمیست که زیر آب رفته است؛
    عشق, امتحان ورودی رحمت الهیست؛
    عشق, تبصره ایست که با آن میتوان به کلاس بالاتراز بهشت رفت؛
    عشق, خداشناسی عمومیست؛ 
    عشق, قویترین استدلال وجود خداست؛
    عشق, قند متافیزیکیست که در دل آدم آب میشود؛
    عشق, ماری جوانائیست که در گل آدم ریخته اند؛
    عشق, آمپول ب کمپلکس معرفت است؛
    عشق, قانون بقاء نروماده است؛
    عشق,  یک عمل جراحی حیرت انگیزست که خداوند روی قلب آدمی انجام داده است؛
    عشق, آسانسور حیات بشریست ؛
        - وای به حال کسی که توی این آسانسور گیر افتاده باشد!!!-
    عشق, نردبانیست که ما را از خود بالا میکشد
    عشق, خروج اضطراری انسان از کرویدر عادت است
    عشق, اتوبانیست که تا ته ابدیت میرود
    عشق, جناح رادیکال عرفانست؛
    - عاشقان پیوسته یک تحول بنیادی در استروکتور وجودند.-
    عشق, کاریست که تنها از سینه سوخته های محبت و دودچراغ خورده های معرفت بر می آید؛
    عشق, تنگه ایست که قایقهای میانه رو را به قایقهای تندرو تبدیل میکند؛ 
    عشق, اجاره بهای انسان در طبیعتست که هیچ عاشقی هرگز موفق به پرداخت کامل آن نمیشود؛
    عشق, جنگ جهانی اول و آخر احساساتست؛
    عشق, ملاقات عمومی موجودات با "جبرائیل" است؛
    - هر کس میخواهد عشق را تماشا کند به خود بنگرد.-
    عشق, من و توئیم باضافه یک پائیز قدم زنان؛
    - ما باید زمستانها را از عشق ذخیره کنیم. در روستاهای ما رسم است که عشق را روی ایوان پهن میکنند برای شبهای یلدای جدائی.- 
    عشق, ....."

    عشق, چار دیواری اختیاری نیست!!
       عشق, یک چاردیواری جبریست :
                      - ما آزادیم خود را بر عشق بیاویزیم یا
    خود را به عشق پرت کنیم.-
    عاشقان انواع گوناگونی دارد؛
    گاهی عاشقان خط دوست , حتی یک خال هم بر نمی دارند؛
    گاهی عشق یعنی به معشوق نرسیدن؛
    گاهی عشق یک زندگانی فجیع است؛
    - من الآن عاشقانی میشناسم که از صبح تا شب بدنبال یک لیوان خنجر میدوند, وهرگز به فیض فوز نمیرسند 
     من عاشقانی را میشناسم که طناب دار از دیدن آنان می لرزد, عاشقانی که "مرگ" برای آنان تا کمر خم میشود.-
    هرشب مرا میگیرند و بر قصیده ای طولانی میدوانند, هر روز در برابر کبوتران عطش من دوشیزه غزلی را قربانی میکنند.
    اکنون من سوزنبان قطارهای شلیک شده مثنویم.
    باید شبی شش هزار بیت بگویم تا یک بیت را از من نگیرند؛
     نفرین براین شاعران که دوزخیان زمینند,نفرین بر این شاعران که در جریان آرام اشکهای بشری طغیان می کنند,و در بیزاری, رودخانه های کهن را به یاد می آورند.
    سلام بر؛ 
                   "حضرت عشق


    نظرات شما ()

  • نامردیهـــــــــــــــا

  • نویسنده : مهم نیست:: 85/7/10:: 10:14 عصر

    بیان نامرادیهاست این ها که من گویم


    همان بهتر به هر جمعی رسم کمتر سخن گویم


    شب و روزم به سوز و ساز بی امان طی شد


    گهی از ساختن نالم گهی از سوختن گویم


    خدا را مهلتی ای باغبان تا زین قفس گاهی


    برون ارم سر و حالی به مرغان چمن گویم


    مرا در بیستون بر خاک بسپارید که شبها


    غم بی هم زبانی را برای کوهکن گویم


    از ان گمگشته هم نشانی اور ای قاصد


    که چون یعقوب نابینا سخن با پیرهن گویم


    تو ایی به بالینم ولی ان د م که در خاکم


    خوش امد گویمت اما در اغوش کفن گویم!!!

     


    نظرات شما ()

    <      1   2   3   4   5   >>   >