سلام , تولدت مبارک!
منت سر تقویم ها گذاشتی
زمستان رو خجالت دادی
دی رو سر افراز کردی , عدد بیست رو تا ابد شرمنده خودت کردی ,
و بقیه سیصد و شست و چهار روز سال رو
اگه کبیسه نباشه حسرت به
دل یک رویداد نقره ای گذاشتی .
تولدت مبارک !
نازنینم ! هر چه کردم به جای کیک تولّد
رشته عشقم رو از تویی که حتی دلت نمی خواد
شعرام رو بخونی ببرم , نشد !
تیغ سرزنش رو هر چی تو گلوی
آرزوهام فرو بردم , نبرید !
زیبا من هم دارم پا به پای شمع
تولدت تموم می شم
اما به هر حال خوش اومدی ...
قدم روی چشمم گذاشتی که
تولدت رو با اون ساختی
لطف کردی دستی هم به سر
ماه دوم زمستان کشیدی .
چه اقبالی داشت فصل زمستان
که تو تحویلش گرفتی
تولدت خیلی مبارک !
چقدر مهربونی که گذاشتی روزای سال هر کدوم یک سال ,
مزه کیک تولد تو رو زیر ساعت های نازنینشون سپری کنن .
امسال منّت سریک شنبه گذاشتی , دوشنبه دق نکنه خوبه
تولدت مبارک !
من امروز به نیّت بزرگ شدن تو
هزار بار خدای برگهای زمستانی رو
سجده می کنم .
بیست گلدون رو آب می دم , بیست
کبوتر رو آزاد می کنم
بیست گل رو نمی ذارم بچه های
بازیگوش بچینن
بیست بار به روی رهگذرهای
خسته لبخند می زنم
بیست هزار بار آه می کشم
بیست هزار بار سرم رو به آسمون
می کنم و دعات می کنم
بیست هزار بار خوشبختی ات
رو از خدا می خوام
بیست بار خدا رو با هزار لحن مختلف
توی بیست حالت سبز
با بیست اشک زلال صدا می زنم و
بیست بار روی بیستمین برگ دفتر خاطرات
بیست صفحه ایم می نویسم :
نازنین دل من , بیست بار به توان
بیست هزار بار تولدت مبارک .
کسی که بیست هزار بار دوستت داره .
بیست بار با اسفند طوری که
چشممون نزنن دوستت دارم .
عزیزم , ...... سالگی ات مبارک !
نه !!! اصلآ خیلی ساده ...
تولدت مبارک
|