سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کاش دلتنگی را نام کوچکی بود تا به جان می خواندمش.................
*****************چــــــــــــــــــــــــــه می دانی*********** - رایحه خوش
 RSS 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت وبلاگ
کل بازدید : 97418
بازدید امروز : 10
........... درباره خودم ...........
*****************چــــــــــــــــــــــــــه می دانی*********** - رایحه خوش
........... لوگوی خودم ...........
*****************چــــــــــــــــــــــــــه می دانی*********** - رایحه خوش
..........حضور و غیاب ..........
یــــاهـو
.......جستجوی در وبلاگ .......

........... دوستان من ...........
پژواک دل
ناقوس مستان
عاشق بی معشوق
اشک غم
دوستان
تنهای تنها

............. اشتراک.............
 
............آوای آشنا............

............. بایگانی.............
زمستان 1385
پاییز 1385
تابستان 1385

 

دلم پر است.پر از لحظه های بارانی

پرم ز گریه.پر از گریه های طولانی

طلسم بغض اگر بشکند ز دلتنگی

شکسته دل ترم از ابرهای بارانی

بیا به دامنم ای اشک لحظه ای بنشین

مگر غبار دلم را دوباره بنشانی

بیا که چشم به راهت نشسته ام ای اشک

بیا که با تو شبم میشود چراغانی

شب است و خلوت و تنهایی و تلاطم درد

من و خیال تو و گریه های پنهانی

به روی شانه ی دل سرنهاده میگریم

به یاد چشم تو و آن نگاه پایانی

مرا در آبی چشمان خود رها کردی

چگونه بگذرم از موجهای طوفانی

به وسعتی که ندارد کرانه یعنی عشق

عبور میکنم اما به سمت ویرانی

بیا که با سر زلفت به هم گره خوردست

شب سیاه من و قصه ی پریشانی

تو سوز اه من ای مرغ شب چه می دانی؟

ندیده ای شب من تاب و تب چه می دانی ؟

به من گذار که لب بر لبش نهم، ای جام

توقدر بوسه ی ان نوش لب چه می دانی؟

چو شمع وگل،شب و روزت به خنده می گذرد

تو گریه ی سحر واه شب چه میدانی؟

بلای هجر، ز هر درد جانگداز تر است

ندیده داغ جدایی، تعب چه می دانی

...، به محفل عشرت به نغمه لب مگشای

تو دل شکسته ،نوای طرب چه میدانی؟


نظرات شما ()