سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کاش دلتنگی را نام کوچکی بود تا به جان می خواندمش.................
عشق, ترجمه زخم است؛ - رایحه خوش
 RSS 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت وبلاگ
کل بازدید : 97412
بازدید امروز : 4
........... درباره خودم ...........
عشق, ترجمه زخم است؛ - رایحه خوش
........... لوگوی خودم ...........
عشق, ترجمه زخم است؛ - رایحه خوش
..........حضور و غیاب ..........
یــــاهـو
.......جستجوی در وبلاگ .......

........... دوستان من ...........
پژواک دل
ناقوس مستان
عاشق بی معشوق
اشک غم
دوستان
تنهای تنها

............. اشتراک.............
 
............آوای آشنا............

............. بایگانی.............
زمستان 1385
پاییز 1385
تابستان 1385

 
  • عشق, ترجمه زخم است؛

  • نویسنده : مهم نیست:: 85/7/16:: 12:3 صبح

    هرجا از عاشقی بپرسید : "عشق چیست؟",
    تنها به زخمهای خود اشاره میکند !!
    :"عشق ترجمه زخم است؛
    عشق, حاشیه انسان بر کتاب آفرینش است؛
    عشق, خلاصه جهان است؛
    عشق, چکیده ذرات و شیره کائنات است؛
    عشق, پاسخ مبهم انسان به ابدیت است؛
    عشق, جوابیه خدا به شیطان است؛
    عشق, انفارکتوس تدریجی محبت است؛
    عشق, سرطان دوست داشتن است؛
    عشق, خرید و فروش پایاپای عاشق و معشوقست؛
    عشق, پیغامیست که پرستوها به سرزمینهای دیگر میبرند؛
    عشق, لک لکیست که روی درخت خاطرات ما لانه دارد؛
    عشق, پنجره ایست که ما از آن ازدحام جهان را تفسیر می کنیم؛
    عشق, چهارده سالگی تحیر ماست؛
    عشق, اولین آهیست که در آینه کشیده ایم؛
    عشق, همان حالتیست که مارا به موزه میبرد؛
    عشق, همان فعل و انفعالیست که در برابر گل سرخ به ما دست میدهد؛
    عشق, همه آغوشهائیست که انسانها بر یکدیگر گشوده اند؛
    عشق, حاصلضرب همه تندیسهای الهی در نگاه ماست؛
    عشق, دل ماست تقسیم بر همه زیبائیها؛
    عشق, محلیست که دوست داریم از آن عبور کنیم؛
    عشق, دوچرخه ایست که باآن از جاده های کوهستانی ییلاق گذشتیم؛ 
    عشق, اولین کت وشلوارما در شب خودآگاهیست؛
    عشق, اولین حقوق ما ازباجه معرفت است؛
    عشق, عقد دائمی ما با غربت است؛
    عشق, شب نامزدی ما با جدائیست؛
    عشق, کارت تبریکیست که برای معلم سال اول خودمان می فرستیم؛
    عشق, حمله مغول به رویاهای ماست؛
    عشق, لحظات شکوهمندیست که یک کودک بر تلفظ "بابا" پیروز میشود؛
    عشق, لحظه عظیمیست که در آن,زنت برای معالجه قلبت,بیخبراز تو طلاهایش را میفروشد؛ 
    عشق, سر "تنها یی" آدمیست که زیر آب رفته است؛
    عشق, امتحان ورودی رحمت الهیست؛
    عشق, تبصره ایست که با آن میتوان به کلاس بالاتراز بهشت رفت؛
    عشق, خداشناسی عمومیست؛ 
    عشق, قویترین استدلال وجود خداست؛
    عشق, قند متافیزیکیست که در دل آدم آب میشود؛
    عشق, ماری جوانائیست که در گل آدم ریخته اند؛
    عشق, آمپول ب کمپلکس معرفت است؛
    عشق, قانون بقاء نروماده است؛
    عشق,  یک عمل جراحی حیرت انگیزست که خداوند روی قلب آدمی انجام داده است؛
    عشق, آسانسور حیات بشریست ؛
        - وای به حال کسی که توی این آسانسور گیر افتاده باشد!!!-
    عشق, نردبانیست که ما را از خود بالا میکشد
    عشق, خروج اضطراری انسان از کرویدر عادت است
    عشق, اتوبانیست که تا ته ابدیت میرود
    عشق, جناح رادیکال عرفانست؛
    - عاشقان پیوسته یک تحول بنیادی در استروکتور وجودند.-
    عشق, کاریست که تنها از سینه سوخته های محبت و دودچراغ خورده های معرفت بر می آید؛
    عشق, تنگه ایست که قایقهای میانه رو را به قایقهای تندرو تبدیل میکند؛ 
    عشق, اجاره بهای انسان در طبیعتست که هیچ عاشقی هرگز موفق به پرداخت کامل آن نمیشود؛
    عشق, جنگ جهانی اول و آخر احساساتست؛
    عشق, ملاقات عمومی موجودات با "جبرائیل" است؛
    - هر کس میخواهد عشق را تماشا کند به خود بنگرد.-
    عشق, من و توئیم باضافه یک پائیز قدم زنان؛
    - ما باید زمستانها را از عشق ذخیره کنیم. در روستاهای ما رسم است که عشق را روی ایوان پهن میکنند برای شبهای یلدای جدائی.- 
    عشق, ....."

    عشق, چار دیواری اختیاری نیست!!
       عشق, یک چاردیواری جبریست :
                      - ما آزادیم خود را بر عشق بیاویزیم یا
    خود را به عشق پرت کنیم.-
    عاشقان انواع گوناگونی دارد؛
    گاهی عاشقان خط دوست , حتی یک خال هم بر نمی دارند؛
    گاهی عشق یعنی به معشوق نرسیدن؛
    گاهی عشق یک زندگانی فجیع است؛
    - من الآن عاشقانی میشناسم که از صبح تا شب بدنبال یک لیوان خنجر میدوند, وهرگز به فیض فوز نمیرسند 
     من عاشقانی را میشناسم که طناب دار از دیدن آنان می لرزد, عاشقانی که "مرگ" برای آنان تا کمر خم میشود.-
    هرشب مرا میگیرند و بر قصیده ای طولانی میدوانند, هر روز در برابر کبوتران عطش من دوشیزه غزلی را قربانی میکنند.
    اکنون من سوزنبان قطارهای شلیک شده مثنویم.
    باید شبی شش هزار بیت بگویم تا یک بیت را از من نگیرند؛
     نفرین براین شاعران که دوزخیان زمینند,نفرین بر این شاعران که در جریان آرام اشکهای بشری طغیان می کنند,و در بیزاری, رودخانه های کهن را به یاد می آورند.
    سلام بر؛ 
                   "حضرت عشق


    نظرات شما ()