سلام
خوبي عزيز
همه ذرات وجود من با تو حديث عشق مي گويند ، بجز زبانم که خاموش است
روزي از راه خواهم رسيد با کوله باري از خاطره با کوله باري از تجربه روزي از راه خواهم رسيد
روزي که آينه ي پاک و سپيد قلبم ز بي رحمي گرد و غبار خستگي کدر گشته روزي از راه خواهم رسيد روزي که دست مهربانت با جادوي عشق من را به خودم بازگرداند روزي که قلب کوچک و چون آيينه پاکم لايق خوبي و صداقت چشمان تو باشد
مرا از ياد مبر چرا که من خاطره اي بيش نيستم
خاطره روز مرگش روز فراموشي است
خوش باشي
باي