وبلاگ :
رايحه خوش
يادداشت :
بي نهايت
نظرات :
0
خصوصي ،
4
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
مهيار
اي پرندۀ مهاجر ، اي پر از شهوت رفتن
فاصله قد يه دنياس ، بين دنياي تو با من
تو رفيق شاپرکها ، من تو فکر گَلَمونم
تو پيِ عطر گل سرخ ، من به يادِ بوي نونم
دنياي تو بينهايت ؛ همه جاش مهمونيِ نور
دنياي من يه کف دست؛ روي سقف سرد يک گور
من دارم تو نغم شب جون ميکنم ، تو داري از پريا قصه ميگي
من توي پيله ي وحشت مي پوسم ، وسم از خنده چرا قصه ميگي
کوچه پس کوچه ي خاکي ، ساقه هاي ترد و خسته ؛ آدماي روستايي ، با پاهاي پينه بسته
پيش تو يه عکس تازه س ، وسه آلبوم قديمي
يا شنيدن يه قصه ، توي يه دهِ صميمي
براي من زندگيمه ، پر وسوسه ، پر غم
يا مث نفس کشيدن، پر لذتِ دمادم
من دارم تو نغم شب جون ميکنم ، تو داري از پريا قصه ميگي
من توي پيله ي وحشت مي پوسم ، وسم از خنده چرا قصه ميگي
اي پرندۀ مهاجر ، اي همه شوق پريدن
خستگي يه کوله باره ، توي رخوت تن من
مث يه پلنگ زخمي ، پُر وحشته نگاهم
براي وسوسه ي خاک ، سايه اي کوه سرِ راهم
نميخوام مث يه سايه ، زيرِ پاها زنده باشم
مث چتر خورشيد ميخوام رويِ برجِ دنيا باشم
من دارم تو نغم شب جون ميکنم ، تو داري از پريا قصه ميگي
من توي پيله ي وحشت مي پوسم ، وسم از خنده چرا قصه ميگي